نسخه های درمانی

نسخه های درمانی

درمان بیماری ها از منظرهای گوناگون
نسخه های درمانی

نسخه های درمانی

درمان بیماری ها از منظرهای گوناگون

خدا درمانی در قرآن و سنت(۴)

قدم سوم: ما یک ترازنامه از کمبودها و نواقص عقلی خود تهیه می کنیم 

 

عقل سرمنشا همه ی خوبیهاست  

 در کتاب اصول کافی ۷۵ لشکر برای آن شمرده شده است و احتما لا میتواند تا بی نهایت داشته باشد و هر کمبود عقلی موجب میشود یک صفت و یا نشانه ی جهل جایگزین شود .  

 مثلا نبود شادی سالم  که از عقل سرچشمه می گیرد ، توسط غم پر می شود . یا هر جا خیری نباشد ، شری پدید می آید .طبق حدیث  انسانی که نور ایمان در قلب او وارد شود ،عقل او هم کامل است مانند پیامبران و امامان و مومنین واقعی . اما مسلمانان عادی باید بکوشند تا نواقص عقلی خود را به کمک خداوند برطرف کنند و در قدم های بعد توضیح داده می شود . 

در قرآن آمده است که انسان باید با دقت نگاه کند که برای فردای خود چه می فرستد (ولتنظر نفس ما قدمت لغد)حشر/18

در حدیث آمده است قبل از آن که حسابتان را برسند خود ترازنامه بگیرد و حساب خود را بکنید (حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا) وسائل الشیعه ج16ص99 

ما در این قدم گذشته ی خود را دقیقا و با شجاعت جستجو می کنیم و با کاوش در گذشته در یک دفتر نواقص خود را لیست می کنیم و می نویسیم از جمله رنجش ها ، کینه ها ، بیماری ها ی جسمی ، دشمنی ها ، بی عفتی ها و شهوات و هوس های بیمار گونه و فقر و حتی کمبودهای مادی ....با کمک حدیث عقل و جهل ، نقص های  خود را با جزئیات شناسایی می کنیم تا به کمک خداوند بتوانیم آن را جبران کنیم و همینطور بعد از این مرحله   هر روز به این حسابرسی ادامه می دهیم و با اصل مهم مراقبه در اسلام پیش می رویم . مراقبه چهار مرحله دارد .(مشارطه ،مراقبه ، محاسبه و معاتبه) 

 عقل  در این مقاله با عقل ظاهری تفاوت دارد :  

عقل دو عقل است اول مکسبی،که درآموزی چودر مکتب صبی1960/4

از کتاب و اوستاد و ذکر و فکر      از معانی وز علوم خوب وبکر   1961/4

عقل تو افزون شود بر دیگران   لیک تو باشی زحفظ آن گران  1962/4

عقل دیگر بخشش یزدان بود   چشمه­ی آن در میان جان بود  1964/4 

حدیث عقل و جهل 

 


بسم الله الرحمن الرحیم
سماعه گوید خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم و جمعى از دوستانش هم حضور داشتند که ذکر عقل و جهل به میان آمد حضرت فرمود: عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید، سماعه گوید من عرض کردم قربانت گردم غیر از آنچه شما به ما فهمانیده‏اید نمیدانیم. حضرت فرمود خداى عز و جل عقل رااز نور خویش و از طرف راست عرش آفرید و آن مخلوق اول از روحانیین است. پس بدو فرمود پس رو او پس رفت سپس فرمود پیش آى پیش آمد خداى تبارک و تعالى فرمود: ترا با عظمت آفریدم و بر تمام آفریدگانم شرافت بخشیدم سپس جهل را تاریک و از دریاى شور و تلخ آفرید باو فرمود پس رو پس رفت فرمود پیش بیا پیش نیامد فرمود: گردن‏کشى کردى؟ او را از رحمت خود دور ساخت سپس براى عقل هفتاد و پنج لشکر قرار داد. چون جهل مکرمت و عطاء. خدا را نسبت به عقل دید دشمنى او را در دل گرفت و عرض کرد پروردگارا این هم مخلوقى است مانند من. او را آفریدى و گرامیش داشتى و تقویتش نمودى من ضد او هستم و براو توانائى ندارم آنچه از لشکر باو دادى بمن هم عطا کن فرمود بلى میدهم ولى اگر بعد از آن نافرمانى کردى ترا و لشکر ترا از رحمت خود بیرون میکنم عرض کرد خشنود شدم پس هفتاد و پنج لشکر به او عطا کرد. و هفتاد و پنج لشکرى که به عقل عنایت کرد (و نیز هفتاد و پنج لشکر جهل) بدین قرار است:
1- نیکى و آن وزیر عقل است و ضد او را بدى قرارداد، که آن وزیر جهل است؛
2- و ایمان و ضد آن کفر؛
3- و تصدیق حق و ضد آن انکار حق؛
4- و امیدوارى و ضد آن نومیدى؛
5- و دادگرى و ضد آن ستم؛
6- و خشنودى و ضد آن قهر و خشم؛
7- و سپاسگزارى و ضد آن ناسپاسى؛
8- و چشم داشت رحمت خدا و ضد آن یأس از رحمتش؛
9- و توکل و اعتماد بخدا و ضد آن حرص و آز؛
10- و نرم دلى و ضد آن سخت دلى؛
11- و مهربانى و ضد آن کینه‏توزى؛
12- و دانش و فهم و ضد آن نادانى؛
13- و شعور و ضد آن حماقت؛
14- و پاکدامنى و ضد آن بى‏باکى و رسوائى؛
15- و پارسائى و ضد آن دنیاپرستى؛
16- و خوشرفتارى و ضد آن بدرفتارى؛
17- پروا داشتن و ضد آن گستاخى؛
18- و فروتنى و ضد آن خودپسندى؛
19- و آرامى و ضد آن شتابزدگى؛
20- و خردمندى و ضد آن بی خردى؛
21- و خاموشى و ضد آن پرگوئى؛
22- و رام بودن و ضد آن گردنکشى؛
23- و تسلیم حق شدن و ضد آن تردید کردن؛
24- و شکیبائى و ضد آن بیتابى؛
25- و چشم‏پوشى و ضد آن انتقام‏جوئى؛
26- و بى‏نیازى و ضد آن نیازمندى؛
27- و بیاد داشتن و ضد آن بى‏خبر بودن؛
28- و در خاطر نگه‏داشتن و ضد آن فراموشى؛
29- و مهرورزى و ضد آن دورى و کناره‏گیرى؛
30- و قناعت و ضد آن حرص و آز؛
31- و تشریک مساعى و ضد آن دریغ و خوددارى؛
32- و دوستى و ضد آن دشمنى؛
33- و پیمان دارى و ضد آن پیمان‏شکنى؛
34- و فرمانبرى و ضد آن نافرمانى؛
35- سرفرودى و ضد آن بلندى جستن؛
36- و سلامت و ضد آن مبتلا بودن؛
37- و دوستى و ضد آن تنفر و انزجار؛
38- و راستگوئى و ضد آن دروغگوئى؛
39- و حق و درستى و ضد آن باطل و نادرستى؛
40- و امانت و ضد آن خیانت؛
41- و پاکدلى و ضد آن ناپاکدلى؛
42- و چالاکى و ضد آن سستى؛
43- و زیرکى و ضد آن کودنى؛
44- و شناسائى و ضد آن ناشناسائى؛
45- و مدارا و رازدارى و ضد آن راز فاش کردن؛
46- و یک روئى و ضد آن دغلى؛
47- و پرده‏پوشى و ضد آن فاش کردن؛
48- و نمازگزاردن و ضد آن تباه کردن نماز؛
49- و روزه گرفتن و ضد آن روزه خوردن؛
50- و جهاد کردن و ضد آن فرار از جهاد؛
51- و حج گزاردن و ضد آن پیمان حج شکستن
52- و سخن نگهدارى و ضد آن سخن چینى؛
53- و نیکى بپدر و مادر و ضد آن نافرمانى پدر و مادر؛
54- و با حقیقت بودن و ضد آن ریاکارى؛
55- و نیکى و شایستگى و ضد آن زشتى و ناشایستگى؛
56- و خودپوشى و ضد آن خود آرائى؛
57- و تقیه و ضد آن بى‏پروائى؛
58- و انصاف و ضد آن جانبدارى باطل؛
59- و خودآرائى براى شوهر و ضد آن زنادادن؛
60- و پاکیزگى و ضد آن پلیدى؛
61- و حیا و آزرم و ضد آن بى‏حیائى؛
62- و میانه روى و ضد آن تجاوز از حد؛
63- و آسودگى و ضد آن خود را برنج انداختن؛
64- و آسان‏گیرى و ضد آن سخت‏گیرى؛
65- و برکت داشتن و ضد آن بى‏برکتى؛
66- و تندرستى و ضد آن گرفتارى؛
67- و اعتدال و ضد آن افزون‏طلبى؛
68- و موافقت با حق و ضد آن پیروى از هوس؛
69- و سنگینى و متانت و ضد آن سبکى و جلفى؛
70- و سعادت و ضد آن شقاوت؛
71- و توبه و ضد آن اصرار بر گناه؛
72- و طلب آمرزش و ضد آن بیهوده طمع بستن؛
73- و دقت و مراقبت و ضد آن سهل انگارى؛
74- دعا کردن و ضد آن سرباز زدن؛
75- و خرمى و شادابى و ضد آن سستى و کسالت؛
76- و خوشدلى و ضد آن اندوهگینى؛
77- مأنوس شدن و ضد آن کناره گرفتن؛
78- و سخاوت و ضد آن بخیل بودن.
پس تمام این صفات (هفتاد و پنجگانه) که لشکریان عقلند جز در پیغمبر و جانشین او و مؤمنى که خدا دلش را بایمان آزموده جمع نشود اما دوستان دیگر ما برخى از اینها را دارند تا متدرجا همه را دریابند و از لشکریان جهل پاک شوند آنگاه با پیغمبران و اوصیاءشان در مقام اعلى همراه شوند و این سعادت جز با شناختن عقل و لشکریانش و دورى از جهل و لشکریانش بدست نیاید خدا ما و شما را بفرمانبرى و طلب ثوابش موفق دارد. [در متن جنود عقل و جهل را 75 ذکر کرده و در توضیح 78 و ظاهرا بعضى بعبارت دیگر تکرار شده‏].

اصول کافى-ترجمه مصطفوى، ج‏1، ص: 24

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد